یا نور کل نور

برنامه شب شیشه ای رشیدپور بدجور گرفته بود. از آن موقع که فرزاد حسنی طی یه جراحی پیچیده توانست غده ی اعتماد به نفس کاذب را ـ که لزوما چیز بدی هم نیست ـ  با موفقیت در مغز رشیدپور جا بیندازد کار بیشتر مورد توجه واقع شد. هر روز رشیدپور با من من گفتن ها و برنامه من گفتن ها روی صحنه می آمد و مهمان سوپراستارش را به بینندگان معرفی می کرد. گلزار و حیایی و علیدوستی و رادان ... و یک شب با افتخار اعلام کرد مهمان برنامه امشب من کسی نیست جز سرکار خانم گاف

خانم گاف برخلاف ظواهر عجیب و غریب بعضی از هم نسلان و  بزرگ تر هایش با ظاهری ساده به برنامه آمد. در واقع کار ناظر پخش راحت شده بود. ( هنوز هم در بسیاری از برنامه های زنده به دلیل وضع زننده بعضی از بازیگران زن نمای بسته را نشان نمی دهند) خانم گاف شروع کرد به حرف زدن و اشک ریختن از فراق عمو و میم مثل مادر و ... . بعد از آن روند موفقیت این خانم ادامه داشت تا حضور در فیلمی هالیوودی و همبازی شدن با لئوناردو دی کاپریو. صدای اعتراض ها بلند شد. مسئولین ارشاد جلوی پخش درباره الی را گرفتند که در نهایت با مجوز ریاست جمهوری این فیلم در جشنواره نمایش داده شد. خانم گاف که در اوج شهرت قرار داشت به مراسم فرش قرمز فیلم هالیوودی رفت و علنا کشف حجاب کرد. این رفتن دیگر برگشتنی نداشت. حتی تلاش های شمقدری و دوستان هم نتیجه ای نداشت هر چند تا آن موقع می توانست حق برگشتن را برای خود قائل باشد. انتخابات 88 فرصت دیگری بود برای خودنمایی وی بعد از چند وقت رخوت و ورود به بازی های سیاسی. این جا بود که مسئولین ارشاد اعلام کردند که دیگر راه بازگشتی برای او نیست. وضع بدتر از این هم شد. انتشار عکس های بازی در فیلمی گمنام و بعد اتفاقی که حتی خانواده او را نیز در بهت و حیرت فرو برد. 

چیزی که این جا قابل ذکر است روندی است که این بازیگر! از ابتدا تاکنون طی کرده است. بررسی دلایل سقوط همه جانبه این بازیگر و این که چگونه به این سمت و سو کشیده شد. قشر قالب روشنفکرنمای سینما انگشت اتهام خود را به سوی دولت مردان و ارشاد می گیرد. قشر مذهبی او را مقصر اصلی قلمداد می کند و البته سینمای حال حاضر را سینمای کثیفی می داند ـ که ممکن است حق هم داشته باشند ـ ولی چیزی که نادیده گرفته می شود نقش مخرب سرویس های جاسوسی غربی در این امور است. این بازیگر در حالی در جدیدترین کار خود نقش یک رقاصه را ایفا می کند که جشنواره بین المللی فجر به کاگردان فیلم او جایزه می دهد و از فیلم او تقدیر به عمل می آورد. این که موضوع این فیلم چیست و چه چیزی را قرار است بیان کند مهم نیست. مهم بررسی فیلم های او و نقش واسطه ها در دعوت از فیلم های اوست. رشید بوشارب در حالی جایزه می گیرد که در سال2007 فیلم نیلوفر  محصول مشترک ایران و فرانسه را در ایران تهیه کرد. فیلم  آن سال توقیف شد و امکان نمایش در ایران پیدا نکرد. فرشته طائرپور تهیه کننده ایرانی فیلم در این باره می گوید: " یکی از حوزه های بلاتکلیف در صنعت سینما، حوزه فعالیت بین المللی است که اخیرا با مشکلات بیشتری نیز چه در عرصه تولید و چه در عرصه پخش مواجه شده است. فکر می کنم بی اعتمادی مسئولان نسبت به بخش خصوصی در سینما و ترجیح شان به کانالیزه کردن کلیه ارتباط های بین المللی به حیطه های دولتی و به حلقه سینماگرانی مورد تایید، این حوزه را به سمتی سوق می دهد که دیگر هیچ سینماگر مستقلی عزم و انگیزه فعالیت در آنرا نداشته باشد. در چنین شرایطی صرفا دو نوع فیلم در ایران ساخته خواهند شد تا به فستیوال ها و بازارهای جهانی ارائه شوند؛ یکی فیلم هایی که دولت مستقیما در آنها سرمایه گذاری کند و نمایششان محدود به کشورهایی قابل مراوده از نظر دیپلماتیک باشند و دوم فیلمهایی که قید مجوز ارشاد و قانون را اساسا زده باشند و برای بسیاری از فستیوال ها بعنوان فیلم های جسورانه و زیرزمینی مطلوب واقع شوند. در نتیجه تصور نمی کنم از چنین سیاستی، نتیجه قابل افتخاری خود مسوولان حاصل شود. "

طائرپور در حالی ادعا می کند که فیلم او شبیه بدوک مجیدی و عروس آتش سینایی است که در یک نفهمی آشکار به مقایسه مجیدی و سینایی با کارگردان فرانسوی می پردازد. از دوستان مسئول در این امر محض رضای خدا می خواهم که به علل این روابط بپردازد. این همکاری های مشترک چه نفعی برای سینمای ایران دارد. چرا سینمای فرانسه محمل و محفلی برای بعضی از سینماگران! داخلی شده است. چرا خانم گاف به سمت و سویی کشیده شده که باید در فیلم رشید بوشارب نقش یک رقاصه را ایفا کند.  چرا از رشید بوشارب تقدیر به عمل می آید و مجوز تهیه فیلم در ایران می گیرد.آیا به بررسی فیلم های قبلی این کارگردان و تهیه کننده پرداختید؟ آیا جواب همه سوال ها به سینمای هنری ختم می شود؟! این که بوشارب بعد از کار تحسین شده ی عمر مرا کشت دلش می خواهد فیلمی هنری با بک ستاره سوخته ایرانی بسازد. چه کسی در داخل و خارج این حلقه ها را به هم متصل می کند. سوال های زیادی در این جا مطرح است که باید پاسخ داده شود. خانم گاف یک سال قبل در یک مصاحبه از عدم شانس در بازی در هالیوود سخن گفت. در هالیوود نقش های یک دختر عرب یا ایرانی تروریست یا چیزی شبیه این به او پیشنهاد می شود و مسلما او نمی تواند بختش را در ایفای نقش های دیگر بیازماید. پس به ناچار و یا با تشویق دوستانش مهاجرت می کند به فرانسه و آن جا...

خانم گاف، آن موقع که قصد هجرت داشتی این وقایع را پیش بینی نمی کردی؟ نمی دانستی که چه خوابی برایت دیده اند و قرار است چه بلایی سرت بیاورند. پشیمان نیستی که این جا می توانستی همانند هم کیشانت روزگار بگذرانی و البته دو متر زبانت دراز باشد و به انتقاد از وضع فرهنگی و هنری سینما بپردازی؟ پشیمان نیستی ؟

دفاعیه دوستانی که این بلا را بر سرت آوردند چه فایده ای برای تو دارد؟ آن هایی که با پررویی تمام وضع موجود را مقصر می دانند و تو چه راحت حق را به آن ها می دهی! غافل از این که...

اخبار از مهمانی های هنری در سفارت های غربی می گوید و ما این جا فقط  نچ نچ می گوئیم. دوستان گندش این جا در می آید.

... و  بررسی این داستان ادامه دارد ان شالله