خاطرات مهاجرت یک تحصیلکرده نه چندان نخبه به کانادا
1) گرفتن وکیل متبحر و بانفوذ دو تا سه سال قبل از مهاجرت ...
2) یعنی می شه!؟ ...جواب : در ناامیدی بسی امید است!
3) برنامه فوق العاده برای تقویت زبان انگلیسی در حد تیم ملی کانادا
4) هوای این جا چقدر آلوده س! ... چقدر همه این جا تنفر برانگیز!! هستند. خسته شدم.
5) چقدر روزها دیر می گذره. گل بگیرن در این مملکت رو ... هیچ چی سر جای خودش نیس.
6) تماس وکیل ... باور نمی کنم این تو خود تویی!
7) یک کنتاکت حسابی با رئیس شرکت ... رئیس شرکت: تو اخراجی ... جواب: هه هه هه
8) رتق و فتق امور و آماده شدن برای رفتن
9) خداحافظ ایران واسه همیشه
بعد از مهاجرت :
1) وای این جا چقدر قشنگه ( روز اول )
2) وای چه مردمان نازنینی داره ( روز دوم )
3) وای چه خونه ی دنجی. همه ش ماهی 900 دلار ( یک هفته بعد)
4) وای خدای من... کار پیدا کردم!! باید با تلفن ، مارکتینگ انجام بدم!( دو هفته بعد )
5) وای اینجا همه چی آزاده.میشه لخت تو خیابونا رفت. ولی خوب کسی نمی ره چون هوا خیلی سرده!
6) امروز واسه کالج ثبت نام کردم. همون رشته ای که دوست داشتم.
7) خیلی خسته ام .صبح باید برم سر کار. بعد از اون هم که باید برم کالج. نعشم می رسه خونه.
8) اوه مای گاد... 150 دلار قبض گار، 100 دلار تلفن و ... . ماهی 1600 خرج مون می شه.
9) کاره خوب بود ولی کلی با خونه فاصله داشت. ولش کردم!
10) امروز کلی گریه کردم. دلم واسه مامی و پاپی تنگ شده بود.
11) همه جای دنیا آدمای خوب و بد هست. امروز تو کالج یکی شون زیرآب مو زد.
12) کالجو نصفه کاره ول کردم. به درد عمه شون می خورد.
13) ویزا رو باید تمدید کنم. امروز دو متر برف بارید.
14) می گن که واسه وفق دادن باید سه چهار سالی سختی کشید. بعدش آسون می شه.
15) هنوز کار پیدا نکردم. این جا بعضی هاشون نژادپرستن.
16) اونایی که فکر می کنن این جا بهشته بهشون بگم ها اشتباه نکنین. باید کار کنین سختی بکشین.
17) نمی گم پشیمون شدم ولی خودکرده رو تدبیر نیست. راه برگشتی هم ندارم. باید بمونم.
18) یه سگ پشمالوی خوشگل گرفتم. خیلی بامزه س. همه ش با گربه هه سر جنگ داره.
19) می خوام برم ونکوور اون جا می گن از این جا بهتره.
20) دچار روزمره گی شدم. امروز مامی زنگ زد. دوباره کلی گریه کردم.
21) دارم یه فکرایی می کنم. تصمیم سرنوشت سازیه.
.
.
.
.
.
30) پرواز شماره ... از مبدا کانادا به زمین نشست.
31) چقدر تا تجریش می گیری؟
play-out یعنی تا آخرین نفس مبارزه کردن.