یک چیز بدجوری حالم را بهم می زند . آن هم استفاده ابزاری از دیگران ... ناصرحجازی که خدایش رحمتش کند مردی بود که همیشه رک صحبت می کرد و به چیزی که اعتقاد داشت عمل می کرد ... بارها در تلویزیون از مدیران ورزشی انتقاد می کرد و تمامی این انتقاد ها از سر دلسوزی بود . ولی به یک آن بعد از مرگ ایشان عده ای برای زسیدن به مقاصد شوم خود از  این اتفاق سو استفاده کردند !

چیزی که مشخص است این است که ناصرحجازی مردی آزاده بود ... بسان خیلی ها وطن فروشی نکرد . ایران را به انگلیس و آمریکا نفروخت و ...

روحش شاد

...................................................................................................

وين‌، خيابان رونااين‌زل، روبه‌روي ساختمان سازمان ملل، استوديوي شبكه تلويزيوني صداي آمريكا!
بالاخره ناصر حجازي و خشايار محسني قبول كردند تا در برنامه ورزشي اين شبكه تلويزيوني شركت كنند. از آن سو نيز مسوولان اين شبكه قول داده‌اند تا با توجه به موضوع ورزشي بودن برنامه، فقط در مورد ورزش و عملكرد لژيونرهاي ايراني در اروپا بحث و گفت‌وگو شود.
در طول برنامه مجري و همين‌طور بينندگان سياسي برنامه تلاش كردند تا به هر نحوي شده ناصر حجازي (مديرفني باشگاه دي‌استرادا) و خشايار محسني (مديرعامل و سهامدار باشگاه دي‌استرادا) را به سوي مسايل سياسي سوق دهند و حتي كار تا جايي پيش رفت كه بعضي از بينندگان با اهداف خاصي از حجازي و محسني خواستند تا مواضع‌شان را نسبت به رويدادهاي سياسي ايران مشخص كنند. اين ماجراها حتي تا پايان برنامه و در استوديوي VOA نيز ادامه داشت. مجري برنامه و دست‌اندركاران اين شبكه تلويزيوني بار ديگر وارد بحث‌هاي غيرورزشي شدند و از ناصر حجازي خرده گرفتند كه: «شما كه در ايران از بعضي از مسايل انتقاد مي‌كنيد، چرا در اين برنامه هيچ صحبتي در مورد مشكلات فوتبال ايران نكرديد؟ چرا از كسي انتقاد نكرديد و چرا نگفتيد كه عوامل افت فوتبال ايران چيست؟»
حجازي كه كاراكتري خاص دارد بدون رودربايستي، با سخن نه چندان جالبي پاسخ آنها را چنين داد: «شما درست مي‌گوييد. من در ايران چهره يك كارشناس منتقد را دارم. حتي گاهي وقت‌ها از مسوولان و مقامات انتقاد مي‌كنم، اما امروز همه چيز فرق مي‌كند. آنجا وطن من است. حتي اگر انتقاد مي‌كنم از روي دلسوزي است و دلم مي‌خواهد همه چيز درست شود. وضعيت اينجا فرق مي‌كند. من عاشق ايران هستم و دلم نمي‌خواهد كه بعضي‌ها مقابل چشم دشمنان ايران مرا سوژه كنند و با استفاده از من عليه كشورم سوژه به دست آورند. صحبت كردن در داخل و خارج از ايران را نمي‌شود يكي كرد. حتي وقتي در داخل ايران باشم و انتقاد كنم كسي چيزي نمي‌گويد و من حرفم را مي‌زنم ولي شما مي‌خواهيد من در خارج از ايران عليه كشورم صحبت كنم تا دشمنان ايران از اين موضوع سوءاستفاده كنند. من كشورم را دوست دارم و هرگز در مورد ايران حرفي نمي‌زنم.»
يكي ديگر از مسوولان VOA با پيش كشيدن بحث مشكلات ورزش ايران سعي كرد با عصبي كردن اين دو صحبت‌هاي جديدي مطرح شود. محسني كه حتي در طول برنامه زنده تلويزيوني نيز خودش را يك ايراني ناسيوناليست معرفي كرده بود در پاسخ گفت:«من و ناصرخان عاشق ايران هستيم. ما وطن‌پرست هستيم و در تمام اين مدت به صراحت اين موضوع را اعلام كرده‌ايم. شما هم بهتر است شعارهاي برنامه‌تان را عوض كنيد. شما صحبت از دموكراسي مي‌كنيد. مي‌گوييد هر كسي در بيان افكار و نظرياتش آزاد است، اما در طول اين مدت هر اتفاقي افتاد تا ما عليه ايران و فوتبال ايران صحبت كنيم. در هر خانواده‌اي اختلاف‌نظر هست ولي مهم اين است كه در مملكت ما همه مردم عاشقانه ايران را دوست دارند و هرگز دلشان نمي‌خواهد تا دشمنان در بعضي از مسائل دخالت كنند.»
مسوولان VOA كه در اين برنامه به اهدافشان نرسيده بودند، ‌خيلي زود بحث را عوض كردند: «همين چند وقت پيش بود كه يك خواننده سنتي و حتي دوچرخه‌سوار آمدند و صحبت‌هايي انجام دادند و جالب اينكه آنها برخلاف شما از وضعيت ايران دلخور بودند چرا شما صحبتي نكرديد؟ مگر شما از وضعيت ايران خبر نداريد؟
حجازي و محسني كه مي‌دانستند مسوولان اين برنامه اهداف خاصي را دنبال مي‌كنند تصميم گرفتند استوديوي VOA را در وين ترك كنند. هنوز حجازي و محسني پايشان را از استوديو بيرون نگذاشته بودند كه زنگ موبايل‌ها شروع شد. تماس اول با تلفن دستي محسني بود، اما او سعي كرد تا با توجه به شرايط خاص حجازي صحبتي نكند. يكي از تلفن‌هاي استوديو كه مدام زنگ مي‌خورد با كسي كار نداشت جز ناصر حجازي. يكي از مسوولان استوديو وقتي متوجه شد كه گروهي از ايرانيان علاقمند هستند تا صداي اسطوره فوتبال كشورشان را بشنوند،‌ حجازي را فراخواند. در آن سوي خط صحبت‌هايي ردوبدل شد كه براي ناصرخان چندان جالب نبود! تلفن‌ها ادامه داشت...گروهي از منافقين حجازي و محسني را متهم به خيانت كرده بودند و كار تا جايي پيش رفت كه منافقين و وطن‌فروشان حجازي را تهديد به مرگ كردند!
يكي از دوستان مشترك حجازي و محسني به نام مجيد كه در پشت درب ورودي استوديوي VOA در وين منتظر اين دو بود، وقتي با تهديدهاي اين افراد روبرو شد، برخلاف حجازي و محسني به شدت ترسيد و جالب اينكه تصميم گرفت تا از پليس بخواهد كه اسطوره فوتبال ايران را ساپورت بيشتري كند.
جالب‌ترين نكته در مورد حجازي و محسني در جايي بود كه اين دو كوچكترين نگراني در اين مورد نداشتند. حجازي با شوخي و خنده در مورد اتفاقات VOA صحبت مي‌كند و محسني نيز از خاطرات جالبش در مورد لگدمال كردن پرچم اسرائيل در ورزشگاه سخن مي‌گويد.


منبع:روزنامه گل